loading...
امر به معروف
حسینی طباطبایی بازدید : 36 جمعه 19 مهر 1392 نظرات (0)

كارهايى را كه بشر براى رسيدن به نتايجى انجام مى دهد يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده در رسيدن به نتيجه، دخالتى ندارد و هر كس آن كار را انجام دهد به آن نتيجه نايل مى شود و يا از كارهايى است كه شخصيت فاعل و انجام دهنده، در حصول نتيجه يا كمال آن مؤثّر و دخيل است; مانند امر به معروف و نهى از منكر كه شخصيت اشخاص و تعينات آنها در حصول كمال موفقيت و تماميت فايده و نتيجه آن بسيار مؤثّر است.

اگر مالك يك ده كشاورزان ده، يا صاحب يك كارخانه، كاگران كارخانه و يا يك عالم روحانى و يك شخص متنفذ در محيط نفوذ خود، يا يك رئيس اداره، كارمندان اداره و يك افسر، نفراتى را كه تحت سرپرستى او هستند و يا يك نفر رئيس دولت، بلكه بالاتر، يك نفر پادشاه تمام افراد كشورى را كه بر آنها پادشاهى مى كند امر به معروف و نهى از منكر نموده دعوت به خير و اصلاح و درستى نمايد با امر به معروفى كه يك فرد عادى مى نمايد از حيث اثر تفاوت بسيار دارد به هر قدر كه يك كارگر كارخانه با رئيس آن و يك رعيّت ده با مالك ده، يك نفر سرباز با يك سپهبد و يك فرد عادى با يك عالم عاليمقام روحانى متفّذ و يك پادشاه مقتدر، به حسب ظاهر فرق دارند به همان اندازه تأثير كلام و نفوذ كلمه آنان در دلها فرق مى كند.


مردم اگرچه داراى عقل و ذكاوتند و مى توانند خوبى و بدى هر چيزى را تشخيص دهند، اما بيشتر مقهور امور حسّيه و تسليم مظاهر ماديه و افتخارات و اعتبارات ظاهريه اين و آن هستند و بيشتر به بزرگان و سران جامعه نگاه مى كنند. اخلاق و عادات و كارهاى يك ملت زيادتر موافق اخلاق و عادات و روش بزرگان و زمامداران و رؤساى قوم است در هر جامعه فساد از بالا شروع و به طبقات پايين مى رسد: «ماهى از سر گنده گردد نى ز دم».

وقتى فساد و اختلال و تجاوز از قوانين و نابكارى و فحشا در ميان بزرگان ملت و زمامداران رايج شد، ديگران هم به راه آنها مى روند و از روش آنها سرمشق مى گيرند.

چونكه ربّ البيت دف گيرد به كف *** بيت و مافى البيت رقاصى كنند

بدبخت ترين مردم آن كسانى هستند كه فسّاق و فجّار و نابكاران و ستمكاران بر آنها فرمانروا باشند. از پيغمبر اكرم ـ صلّى الله عليه وآله وسلّم ـ مروى است كه فرمود:

«اِذا ساد القوم فاسقهم وكان زعيم القوم الذلّهم واكرم الرّجل الفاسق فلينظر البلاء»(1)

يعنى: «هرگاه فاسق قوم، بزرگى و آقايى يافت و فرومايه ترين ايشان، زمامدار و سرپرست گرديد و نابكاران، مورد اكرام و احترام شدند پس بايد آن جامعه منتظر بلا شود».

از اين جهات بايد بزرگان قوم و مصادر كارها و صاحبان قدرت و نفوذ و بطور كلى هر كس كه ديگرى از كار او تقليد و از سخن او پيروى مى نمايد، اولا: در تعديل روش خود اهتمام نموده سرمشق ايمان و امانت و درستكارى و حيا، عفت و عدالت و نوعپرورى براى ديگران گردند.

و ثانياً: در امر به معروف مسامحه ننموده و از تمام وسايلى كه دارند براى اصلاح امور و ترويج اعمال صالحه و ريشه كن كردن معاصى و فساد استفاده نموده، زيردستان خود را راهنمايى كنند. ولى در عين حال زيردستان هم نبايد مسامحه زبردستان و ارباب مكنت و قدرت را عذر خود شمرده در امر به معروف و نهى از منكر به انتظار آنها بنشينند; زيرا غالب اين طبقه به نوعى سرگرم امور مادى و دنيا هستند كه از انجام تكاليف غفلت دارند.

در آيات قرآنى و اخبار و احاديث شريفه يكى از بزرگترين عوامل اصلاح همه شئون اجتماعى و رواج اخلاق و اعمال حسنه، صلاحيت بزرگان و زعما شمرده شده است كه فعلا از ذكر همه آن اخبار و احاديث بواسطه كمى فرصت و ضيق مجال، معذوريم و فقط به نقل مفاد روايتى كه در بحارالأنوار از كتاب تحف العقول روايت نموده است از حضرت اميرالمؤمنين و از حضرت سيّدالشهداء ـ عليهماالسّلام ـ كه بطورى كه از مضامين روايت استفاده مى شود مخاطب امام ـ عليه السّلام ـ بزرگان و رجال اسلامى بوده اند اكتفا مى كنيم:

اى مردم عبرت بگيريد به چيزى كه خداوند اولياى خود را به آن وعظ نموده و آن سرزنش و توبيخ اوست نسبت به اخبار يهود و نصارى كه فرمود:

«لَوْ لايَنْهيهُمُ الرَّبّانِيّونَ وَالاَْحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ»(2)

يعنى: «چرا نهى نمى كنند ايشان را، يعنى اهل كتاب را احبار و دانشمندان آنها از سخن گناه و ناروا».

و فرمود:

«لُعِنَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ بَنى اِسْرائيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَعيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَكانُوا يَعْتَدُونَ كانُوا لايَتَناهَوْنَ عَنْ مُنْكَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ماكانُوا يَفْعَلُونَ«(3)

يعنى: «آن كسانى كه كافر شدند از بنى اسرائيل بر زبان داوود و عيسى بن مريم لعن شدند براى آنكه مرتكب عصيان و تجاوز گرديدند و از كار زشت يكديگر را باز نداشتند و هر آينه بد بود كارهايى كه مرتكب مى شدند».

خدا آنها را به عيب نسبت نداد مگر براى آنكه از ظلمه و ستمكاران كارهاى زشت و فساد و منكرات را مى ديدند و آنها را براى رغبتى كه به دنيايشان داشتند و منافعى كه از آنها مى بردند و رعب و بيم نهى از منكر نمى كردند و حال آنكه خداوند مى فرمايد:

«فَلا تَخْشَوُالنّاسَ وَاخْشَوْن»(4)

يعنى: «از مردم نترسيد و از من بترسيد».

و هم فرموده خداست كه:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِياءُ بَعْض يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(5)

يعنى: «مؤمنين و مؤمنات ياوران و اولياء يكديگرند امر به معروف و نهى از منكر مى كنند».

خدا از آن امر به معروف و نهى از منكر را نخست نام برد كه اگر اين فريضه ادا شد همه واجبات كوچك و بزرگ آسان و دشوار بر پا مى شوند; زيرا امر به معروف و نهى از منكر، دعوت به اسلام و ردّ مظالم و مخالفت با ستمكاران است با آن فىء و غنيمتها عادلانه تقسيم مى گردد و صدقات و مالياتهاى اسلامى از موارد معينه گرفته مى شود و در موارد لازمه صرف و خرج مى گردد و از حيف و ميل بيت المال مسلمين جلوگيرى مى شود.

شما اى گروهى كه در دانش مشهور و به نيكوكارى مذكور و به خيرخواهى مردم معروفيد! خدا در دل مردم مهابت و احترام شما را قرار داده است كه اشراف و بزرگان از شما بيمناك و حساب مى برند و ضعفا از شما تكريم مى نمايند و كسانى كه شما را بر آنها امتيازى نيست و نه حقى بر آنها داريد شما را بر خود مقدم مى دارند و شما را واسطه قضاى حوايج خود قرار مى دهند. شماييد كه در راهها به هيئت و روش پادشاهان و عزّت بزرگان راه مى رويد. شماييد كه مردم تعظيم و احترامشان مى كنند و شما را جلو مى اندازند. آيا اين همه مناصب و شئون و احترامات و تكريماتى را كه به دست آورده ايد جز براى اين است كه شما را طرفداران و برپادارنده حقوقى كه از طرف خدا معين شده گمان مى كنند، با آنكه شما در خيلى از حقوق خدا و وظايفى كه در حفظ مقررات و حفظ نواميس و قواعد الهيه داريد كوتاهى مى كنيد. شما به حق پيشوايان و امامان خود استخفاف مى نماييد و حق ضعفا را پايمال و ضايع مى كنيد، ولى اگر به گمان خود حقى داشته باشيد آن را مطالبه مى كنيد، شما نه مالى بذل مى نماييد و نه مردمى هستيد كه در راه خدا فداكارى و جانبازى و گذشت داشته باشيد. نه در راه خدا و حمايت از حق با كسى خصومت و دشمنى مى كنيد. و با وجود اين تمنّاى بهشت خدا و همجوارى با پيغمبران خدا و نجات از عذاب داريد. من از آن مى ترسم كه برخلاف اين آرزو به نقمتى از نقمات و عذابى از عذابها گرفتار شويد. براى آن كه شما از موقعيت خود سوءاستفاده مى كنيد شما به نام دين و به نام خدا (و به نام انتظام امور جامعه و اصلاح احوال خلق) بر مردم آقايى و سرورى و برترى و فضيلت يافته ايد، در حالى كه مى بينيد عهدهاى خدا را كه عبارت از واجبات و محرّمات و تكاليف شرعيه باشد نقض شده است، تكان نمى خوريد و مضطرب نمى شويد، در حالى كه نسبت به عهدهاى پدرانتان اگر نقض شود و حرمت آن را نگاه ندارند متغيّر شده بر خود مى لرزيد.

دستورات و عهدهاى پيغمبر حقير و پست گرديده است. شما مى بينيد كه بيچارگان و عَجَزه و ناتوان در ميان شما بى سرپرست مانده و بر آنها رحمى نمى شود. نه در شغل و منصب و منزلتى كه داريد وظيفه خود را انجام مى دهيد، و نه در كارهاى زشت، كسى را ملامت و سرزنش مى كنيد. با ظلمه و ستمكاران با مدارا و مسامحه زندگى مى نماييد.

تمام اين مفاسد براى آن است كه شما از نهى از منكر غفلت كرده ايد آشكار شده است. شما از همه مردم از جهت مصيبت بزرگتريد، براى آنكه از شما مقامى كه حق علما و دانشمندان است انتزاع شده است با آنكه بايد جريان كارها و اجراى احكام به دست علما باشد كه امناى خدايند، بر حلال و حرام او اين حق و منزلت سلب نشده، مگر براى تفرقه و اختلاف و عدم اتفاق شما بر حقّ.

شماييد كه اگر بر رنج و اذيت، صبر و شكيبايى مى داشتيد و متحمل مؤونه در راه خدا مى شديد كارها را به دست مى گرفتيد و مرجع و مصدر امور مى گشتيد، ولى ستمكاران را در كارها تسلط داديد و مناصب را به آنها تسليم و واگذار كرديد تا آنكه آنها مطابق شهوات و نظريات پست خود رفتار نمايند. آنها را تسلط داديد براى فرار و گريزى كه از مرگ داريد و براى علاقه اى كه به اين زندگى زايل و فانى داريد. پس ضعفا را به دست ظلم آنها سپرديد تا انواع مصيبات و فشارا بر آنها وارد شود و آنها را با هر چوب كه بخواهند برانند و مانند جبّاران و زمامداران خدانشناس بى مانع و دافعى در روى زمين به ميل خويش رفتار نموده در هر شهر و ناحيه دست ظلم آنها دراز باشد و بندگان خدا را استخدام و استعباد كنند.

همانا در شگفتم و چگونه نگيرم و تعجّب نكنم و حال آنكه روى زمين را ستمكاران و خائنين و ولات و فرمانروايان و فرمانداران نامهربان گرفته اند، خدا حاكم و قاضى است در آنچه كه در ميان ما آشكار شده و در آن منازعه داريم.

خدايا! تو مى دانى كه آنچه مى گوييم و مى كنيم نه براى رغبت و طمع به سلطنت و پادشاهى است و نه براى داد گرفتن از دشمنان، بلكه مى خواهيم بلاد و شهرستانها اصلاح و معمور گردد و معالم دين تو اظهار شود و مظلومين و ستمديدگان در ضمان امان زندگى كنند و سنن و احكام و فرايض تو عملى گردد. شما اى مردم! اگر ما را يارى نكنيد و انصاف ندهيد، ستمكارها بر شما مسلط مى گردند و در خاموش كردن نور پيغمبر اقدام مى نمايند. وحسبنا الله وعليه توكّلنا واليه انبنا واليه المصير(6)

 


1- بحار الانوار،ج 74،ص 139

2- سوره مائده، آيه 63

3- سوره مائده، آيه 78

4- سوره مائده، آيه 44

5- سوره توبه، آيه 71

6- بحار الانوار، ج 97، ص 79، روايت 37(باب وجوب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر)

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 71
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 39
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 112
  • بازدید ماه : 333
  • بازدید سال : 1,624
  • بازدید کلی : 10,782
  • لوگو جشنواره